[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]

عکس

 
 
فریدون فروغی(خاک)(پنج شنبه 86 آذر 8 ساعت 1:1 عصر )
تن تو نازک ونرمه مثه برگ
تن من جون می ده پرپر بزنه زیر تگرگ
دست باد پر میده برگو رو هوا
اما من موندنیم تا برسه دستهای مرگ
نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
من از تبار پاک اریایی
قشنگ تریت قصیده ی رهایی
تن من به رنگ کهربایی
نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
واسه رفتن دیگه دیره
تن من اینجا اسیره
خاک اینجا چه عزیزه
عاشق قدیمی گیره
نفسم این خاکه
خون گرمم پاک

 
فریدون فروغی (امام زمان) علی(پنج شنبه 86 آذر 8 ساعت 12:35 عصر )
یک نفر میاد که من منتظر دیدنش ام
یک نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم
خالی سفره مونو پر از شقایق می کنه
واسه موجهای سیاه دست ها را قایق می کنه

 
فریدون فروغی(پنج شنبه 86 آذر 8 ساعت 12:31 عصر )
چشمهای ابی تو مثل یه دریا میمونه
دل خسته منم مثه یه ماهی می مونه
ماهی خسته من می خواد تو دریا بمونه
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه





بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 1842  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «